نیمه‌ی ماده‌پلنگ‌وار ِ من در بند ِاین دهکده‌ی یک‌جانشین نمی‌ماند . من اصیلم ! اصیل ِ انسان‌های نخستین ، اصیل ِ پدران و مادران بدوی ِ شکارچی‌مان . همان‌قدر وحشی . همان‌قدر بی‌قرار . روزها عریان ِ چشم‌های خورشیدم و شب‌ها گوشه‌ی غار تنهایی‌ام در نور شمع و با تکه های استخوانم دندان‌ها و چشم‌های تو را می تراشم .

 یکی بیاید روح مرا بردارد و با خودش ببرد تکه تکه کند و هر تکه ام را توی قطاری بگذارد . یکی بیاید تکه هایم را بگذارد توی چمدان ِ تمام مسافر ها و دیگر سراغم را نگیرد . یک نفر بیاید مرا بگذارد روبروی چشم‌های نفس‌کش‌طلب ِتو که این دیوانه‌ی بی‌قرار ِ تنوع‌طلب مگر در دست های چون جهان ِ تو آرام گیرد . یک نفر بیاید مرا بگذارد به کشف کردن ِ اولین تمدن ِ وحشی‌های رقاص ِ پنهان‌شده در صراحت ِ آغوش تو . نیمه‌ی ماده‌پلنگ‌وار ِ وحشی ِ بدوی من اسیر ِ پنجه‌ی انسان ِ مدرن  ِ مسلمان ِ نیم‌غرب و نیم‌شرق ِ قرن بیست و یک مانده است . مانده است و بیست‌و‌چند سال است کشورگشایی نکرده و دندان هایش به تن هیچ انسانی خونین نشده است ! برخیز . بیا . و نفس‌کش بطلب تا ببینی چه کسی پرچم سرخش را بر امپراطوری عظیم تو برمی‌افرازد .

در دنیای تو ساعت چند است؟!

آتش‌گرفته را مگر آتش کند خموش.

من غرقِ چکّه‌های تو بودم!

ِ ,تکه ,بیاید ,تو ,بگذارد ,مرا ,بیاید مرا ,مرا بگذارد ,اصیل ِ ,نفر بیاید ,و با

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چیلر تراکمی روزمرگی های یک طلبه کتابیران فروشگاه اوکی مای بلاگ رمز ارزها تهران کلایمر دبیرستان راهیان علم واردات و تعمیر دستگاه های کارتخوان، پوز سیار ، ثابت و اندرویدی amozesh معرفی انواع بازی های تخته نرد آنلاین