خیال نکن من از آن‌هام که به جرعه آبی راضی شوم . حالا که بعد ِ عمری راه گم کرده‌ام و خودم را در ِ خانه‌ات یافته‌ام ، راضی مشو که به کم‌تر از بحر ِ عطش‌زای هفت‌هزار ساله‌ی چشم‌هات بازگردم . اصلا راضی مشو که دوباره و هزارباره نیم‌تشنه و نیم‌سیراب بازگردم و اسیر ِ این جهان ِ هزار رنگ ِ بی در و پیکر شوم . من دل‌خوشم به همین آوارگی ِ بی‌منتها در کُنج ِ خانه‌ی تو . به همین رقص ِ سماع ِ بی‌وقفه حول ِ ذره‌ای که با نیم‌نگاه ِ تو خورشید می‌شود  

در دنیای تو ساعت چند است؟!

آتش‌گرفته را مگر آتش کند خموش.

من غرقِ چکّه‌های تو بودم!

ِ ,راضی ,تو ,بازگردم ,همین ,مشو ,که به ,به همین ,مشو که ,راضی مشو ,آوارگی ِ

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مداح حاج محمد زارعی کمپ طاقــت باید کاری کرد طبیب گروه تعمیرکاران لپ تاپ بسم الله الرحمن الرحیم دانلود جزوات دانشجوی پَس کوچه گوگل یرگزاری دوره آموزش فلسفه برای کودکان در شیراز